لیلی
لیلی و مجنون مجنون کـه به بوقچه داشت مـیلی * * * کردش هوس سولاخ لیلی از خانـه برون شد و روان شد * * * از شدت عشقدوان شد درون دست گرفته بود کیرش * * * گویی کـه زمـین شده اسیرش مـیزد بـه سر کلاهک کیر * * * کـه کیر تو را زکنم سیر من مرد ره کونم و اینم * * * تانکنم رام نشینم درون سـر همگی خیـالبود * * * که تا در سر کوی لیلی آسود سو سو بکشید نرم و آرام * * * لیلی چو شنید رفت بر بام مجنون چو بدید لیلی آمد * * * از درد فراق کونِ دم زد لیلی تو بیـا خراب کونم * * * یک عمر گذشت و در جنونم بعد کی بـه سراغ توبیـایم؟ * * * از تو را بگایم لیلی همـه مایـه ی قرارم * * * باز آی کهتو گذارم آواره ی کوه و دشت و صحرام * * * با کیر کجم همـیشـه تنـهام من ماندم و یک دل شکسته * * * من ماندم و کیر زنگ بسته این کیر نماد عشق مرد هست * * * کیر هست دوای هرچه درد هست کیر هست دلت خبر ندارد * * * کیر هست بخور ضرر ندارد کیر هست چراغ زندگانی * * * کیر هست بخور تو مـیتوانی کیر هست بخور تو نوش جونت * * * کیر هست بخور تو مجنونم و خایـه ام بـه دستم * * * از بوی سر سولاخ مستم لیلی چو سخن ز خایـه بشنفت * * * انگشت بهش کشید و هی گفت امشب بـه دلم ویـار دارد * * * با کیر کج تو کار دارد از هجر تو بـه خار مالم * * * اینسفید بـه مار مالماست نـهایت قشنگی * * *است چه لوچه های تنگیـاست فدای خط چاکش * * *است قسم بـه اسم پاکشاست سفید و نرم و لرزون * * *است بخور فقطمجنون منی فدای تخمت * * * آن کیر کج سیـاه ت کیرت رو بذار بر زبونم * * * با کله برو بـه توی کونم قمبل م کـه وا کنی خوب * * * روغن ب کـه جا کنی خوب مال خودته جرش بده جون * * * اینب بـه نام مجنون امشب کـه برم بیـایی * * * نامردی اگه مرا نگایی ناگه ابویی لیلی آمد * * * دستی بـه گل پسر زد بگرفت بجات دول مجنون * * * گفتا بـه سخن چنان و همچون نام تو چه هستدریده * * * بر فرق سرت بگو کـه ریده با من تو را چه حاجت ؟ * * * بـه مـیان ننـه ی چوقلمـه ی ان * * * دم مـیزنی از سولاخ و خواهی کـه کنم پاره جناغت * * * خواهی کـه روشن کنم چراغت رسوا کنمت تو را بـه عالم * * * خواهی کـه تو را بـه ان بمالم مجنون چو فضای کوچه بعد دید * * * از شدت ترس بر خودش رید گفتا کـه پدر چه مـیزنی تو * * * خوارده ی خر چقدر انی تو با من تو مکن زیـاده بازی * * * من آمده ام بهنوازی مجنونم و در جنون لیلی * * * دیوانـه ی عشقلیلی مـهرت ب دو تخم و یک کیر * * * کونش م شوم جهانگیر مجنونم و دل اسیر دارم * * * سی سانت مفید کیر دارم که تا چنگ کشم بـه جر نازت * * * ای تف بـه در سولاخ بازت گمشو کـه روم سراغ لیلی * * * کـه امشب حشر من هست خیلی این دید پدر بـه هم برآشفت * * * ننـه ریدو این چنین گفت مجنون کـه مـیگن تویی تو * * * آویزون درب خونمونیکش صفت گشاد عنتر * * * خواهی کـه کنمتو را تر خود و خود خبر نداری * * * بنگر بـه سولاخ درون نداری کیتو کردهندیده * * * کیتو را بهم دریده م من از تو امروز * * * که تا هفته ی بعد هی دهی ناگه بگرفت رون مجنون * * * دست دگرش فتاد برتا خواست کند کنده ز جایش * * * مجنون بگرفت خایـه هایش بگرفت سه جاف او فکندش * * * ناگاه دو پای او دش بیچاره پدر دمر شد افتاد * * * انگار کـه کیر خر شد افتاد مجنون کـه جنون گرفته بودش * * * تنبان پدر ز تن ربودشپدر از پرده عیـان شد * * * دیگر چه بگویم کـه همان شد افتاد بـه رویبابا * * * بگشود زهم دو لوچه اش را هی تف نـه کرم نـه وازلینی * * * نـه کاندوم و نـه یـه واسکازینی جا کرد چنان کـه خر نکردس * * * آن چنان کهی خبر نگردد سولف ذکرش بهفرو رفت * * * روغن نزده ببین چه تو رف از هیبت و شکل کیر مجنون * * *پدرش فتاد بر خون از شدت درد ناله مـی کرد * * * بـه خودش حواله مـی کرد گفتا کـه در آر این ذکر را * * * این دسته ی محکم تبر را تو مکن ببین کـه پیرم * * * مجنون چو شنید گفت بـه این درون عوض سولاخ لیلی هست * * * داماد از این خجسته تر نیست کل ذکرش نرفته بودش * * * لیلی برسید و در ربودش گفتا کـه بدو سریع درون آرش * * * بابای من هست خوارش من تشنـه ی و تو اینجا * * * برخیز رویم پشت گل ها رفتند ز کنج خلوتی دنج * * * با تخم خودش دوقول زد و سنج از پسدلبرش سوفت * * * از عشق دو لپهچنین گفت بـه به کـه دلم چگونـه شاد هست * * * امشب وتو گشاد هست چون خوب کنم تو را من از* * * گویند چه مرد بوده مجنون این گفت و دوباره درون جنون شد * * * آنسفید غرق خون شد از لمبرچنان فرو کرد * * * جای ورو زیر و رو کرد این قصه ی ما هم آخر آمد * * * کیر از بعد حلق او درون آمد این بود پیـام عشق مجنون * * *است و فقطو فقط کون. دانلود شعر مجنون که به بقچه داشت میلی . دانلود شعر مجنون که به بقچه داشت میلی : دانلود شعر مجنون که به بقچه داشت میلی ، دانلود شعر مجنون که به بقچه داشت میلی




[لیلی لیلی و مجنون مجنون کـه به بوقچه داشت مـیلی دانلود شعر مجنون که به بقچه داشت میلی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 13 Aug 2018 07:55:00 +0000